آسمان خاک آلودست

می بینی اش نشسته کناری

و خود را در عبایی عربی پیچانده

منتظر تا نمازی بخواند...

آمبولانس می رسد

و درب غسالخانه غوغا

چشمانش برقی می زند...

رزق امروز رسیده...