فرمود"همین چند رطب هم کافی بود"
" به قدر مصیبت، صبر نازل میشود"
این بار فرق می کند/قبل تر از این /دلم درد می کرد /وحالا شکمم!!
می خواهم بالا بیاورم/عشقت را
لطفا یکبار دیگر به من بگو
"دوستت دارم"
!!!
سرکی بکشد هارون
پرسید "آن لباس چیست آن گوشه افتاده"
گفتند "موسی بن جعفر
به سجده افتاده است"
حرفهایی است
که می تواند
همه چیز را عوض کند
حتی تو را
که خو کرده ای به امروزت...
از آن جمله
این است:
"ما من شیء تراه عیناک
چیزی نیست که چشمانت آن را ببیند،
إلا و فیه موعظة
مگر آن که در آن پند و اندرزی است.
راوی موسی بن جعفر"
بعد زیرپا انداختی ، مرا
و چند قدم جلوتر
کس دیگری را...
رسیدگی به پرونده قتل محسن بن علی ست...
از قوم و خویشی با پیامبر استفاده می کرد.
برای همین در کنار مدفن رسول خدا
گفت "سلام بر تو ای پسرعمو!"
در همین حین شنید کسی می گوید
"سلام بر تو ای پدر"
سلامی از امام کاظم به حضرت محمد
آب پاکی را بر دستان هارون ریخت.