.............پی نوشت:
تابهانه ی آسمان را نگیریم....
با لوسترها و گچکاری های سقف فریبمان دادند
اما آخر تاکی؟
به خواستگاری ام جواب منفی داده...
همیشه به انتقام می اندیشید
مگرعلی چه داشت که من نداشتم...
چشم دیدن حسن را هم نداشت و این شد
که کوچه این فرصت را فراهم کرد تا....
مدینه مملو از جمعیت
سخنران برنامه: غاصب دوم
دیدند از همه جا می گوید
الا از خاطرات این سه حماسه ی بزرگ
همه جا پیچیده شد
کسی که در جنگ فراری بوده
چگونه می تواند روایتگر باشد؟
..........................................پی نوشت:
اون قسمت که فراری بودن از جنگ غاصب دومه حقیقت و سند داریم
اما داستان همایش و اینا... زائیده ذهن بنده است.
مهاجرین می شوند مهاجمین به خانه وحی
حیف از واژه "مهاجر"...
با جسم خود هجرت کردند با رسول
اما هنوز روح و قلبشان با لات و عزی است.
حتی هنوز...
میگفتم: هرچه قیمتی باشد،
پنهان می کنند زیرخاک
پی نوشت:
البته خدا یکی چون مرا ،برای اینکه دیگر نبیند
به رویم خاک خواهد ریخت.
همان حاشیه نشینان مدینه هستند...
فرزندان محرومیت و فقر
غاصب دوم پیامی محرمانه ارسال می کند
مایحتاجتان با ما...
آشوب و هرج و مرج با شما..
و اینگونه چماق ها برای بیعت بیرون می آیند...
پی نوشت:
نبرد جمل ،ص:66