در خانه متوکل
نماز می خواند
کسی با خنده فریاد زد
"نقی ریاکار است"
سلام نماز
که تمام شد
روی زمین
داشت
دست و پا میزد
آن هتاک.
خبر مرگش
قصر را
تکان داد.
انوار البهیة، ص 453.
در خانه متوکل
نماز می خواند
کسی با خنده فریاد زد
"نقی ریاکار است"
سلام نماز
که تمام شد
روی زمین
داشت
دست و پا میزد
آن هتاک.
خبر مرگش
قصر را
تکان داد.
انوار البهیة، ص 453.
آن شب
بهشت را
در سرای گدایان
جا دادند و
در قصرهای خود
قهقهۀ جهنمی سر...
اما نفهمیدند و نمی فهمند
عدو سبب خیر شد
تا امام نقی
شبی را
در جمع ما
گدایان
صبح کند.
اعلام الوری، ص 348 - اصول کافی، ج 1، ص 498.
آسمانی آفتابی بود
که بارانی به تن کرد
امام نقی.
همه با تعجب
او را نگاه می کردند
کمی بعد
همه خیس از باران
فقط امام را
نگاه می کردند.
انوار البهیه، ص 449 و 450.
قبل از تبعید
خانه امام نقی را
در مدینه تفتیش کردند
جز قرآن و کتاب
چیزی نیافتند.
اصولیون را نمی دانم
ولی می دانم
خبر واحد
از ان روز برای من
حجت شد
که گفتی دوستم داری!
دیدن تو
با شنیدن
موسیقی غمگین
مثل سیبی است
که از وسط
نصف کرده باشند.
این قدر
که گناه را
تحویل گرفتم
اگر خدا را هم!
شاید مرا
صاحب کتاب می کرد!
شفا گرفت!
هنوز حتی
نزدیک امام نقی
نشده بود
تا حاجتش را بگوید
پی نوشت:
خرائج راوندی، مطابق نقل بحار، ج 50، ص 146.
همه از سوالش
درمانده بودند
تا امام نقی
جوابش را نوشت
می گویند قیصر روم
مسلمان جان داد.
پی نوشت:
شرح شافیه ابیفراس، مطابق نقل منتخب التواریخ، ص 795.