چه بر سرت آمده در علقمههنـــوز کمرمان درد می کند
من گناه می کنم و
تو جورش را می کشی...
سند هم
غیبتت!
دو دستی
چسبیده بود
به حسین
برای همین
دستهایش را
را...!
زبانت را تیز کن
"نهی از منکر" صدایت می زند
تبعید در خون ماست
از ابوذر شدن
چه باک
دستهایت جدا که نه!
باز شده بودند
به وسعت یک خیمه گاه عطش
تا همۀ تشنگان حرم را
به آغوشت بگیری