باربی!

آقای مادر!
همان دخترک نازی را
که شبها با عروسک باربی
به رختخواب میفرستادی!
حالا شده عروسک باربی رختخواب این و آن!

خمیازه

خدایا
از نماز صبح هایم
فقط این خمیازه هایش
باحضور قلب بودند!

سپاهی از ملائک

سپاهی از ملک

امده بود یاری اش

به ملائک گفت "نه"

تا خدا هست

حسین از ملائک هم

یاری نمی خواهد !

یا رازِقَ الطِّفلِ الصَّغیرِ

شش ماهه را سمت خدا گرفت نه کوفیان...

زمزمه می کند حسین

"یا رازِقَ الطِّفلِ الصَّغیرِ"

نیزار

من همان نیزارم خشکم

تو کلامت،آتشین است.

یک بزرگتر از...

1>4000
هرکه پرسید چرا؟
بگو یک تنه زد به قلب 4000 محافظ شریعه
و به آب رسید عباس

عمه زینب

خدا مات این صحنه ماند!
دارد نشسته می خواند
نماز شبش را
شام غریبان...

نوحه

کاش یک "نوحه" بودم!

تا محرم برای تو

خوانده می شدم!

محرم

حرم،محرم چیز دیگری است!

آغوش

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید