آن دل ما بود
که به آتش کشیده شد حسین!
بگذار در مقاتل بنویسند
خیمه هایت...
آن دل ما بود
که به آتش کشیده شد حسین!
بگذار در مقاتل بنویسند
خیمه هایت...
سالها دنبال این بودم
که استعداد من چیست؟
از روضه پی بردم
که بر تو گریه کردن...!
دوصندلی می گذارد
و چترش را باز می کند...
و خاطرات روزهای بارانی را
زیر "دوش حمام" مرور می کند
گردشگری بهشت
"ببخشید آقای فرشته
تور جهنم گردی هم دارید؟!!"
عقربه های ساعت...
گاهی انقدر دور
و گاهی اینقدر نزدیک
و این داستان ادامه دارد....!
که چادر کشیده اند روی بار
تا سالم به مقصد برسد!!
برای بی چادرها...