دستم را می کشد
"بمان ،آفرین"
و من که خوشی زده زیر دلم...
با دلخوری می گویم
"بس است مهمانی...!"
دستم را می کشد
"بمان ،آفرین"
و من که خوشی زده زیر دلم...
با دلخوری می گویم
"بس است مهمانی...!"
دور تا دورش را گرفتند...
و او این وسط
نقش زمین، سرخِ سرخ
از آسمان که نگاه می کردی
شده بود انگشتری عقیق!
کوفیان گفتند
"باید حکاکی کرد حسین را!"
کافی است
مقصد پایانی راهپیمایی روز قدس
مسجدالاقصی باشد!
خیلی این چند روز
زحمت کشیدی...
تمام تلاشت را کردی!
اما خب انگار قسمت نبود
مابرگردیم!!
خدایا
دیگر بس است
بیا و اینقدر خودت را اذیت نکن
این دستگاه ها را قطع کن
آن کپسول اکسیژن معنویت را هم...
مرگ من،مرگ مغزی است...
شوک شبهای قدر هم
جواب نداد!
و درست
از قبل آشنایی باتو
پاک می کنم هر چه بوده را
هر که پرسید می گویم:
"از اینجا به بعد فیلم زندگی ام
برفکی است..."