دست به دامانش شدند...
و فرعون شبانگاه تنها به میان رود نیل می رود
دستهایش رو به آسمان :
خدایا! می دانی که می دانم
هیچ کس جز تو نمی تواند، برگرداند آب نیل را
خدایا نیل را پر آب کن
و صبح
نیل لبالب از آب
دست به دامانش شدند...
و فرعون شبانگاه تنها به میان رود نیل می رود
دستهایش رو به آسمان :
خدایا! می دانی که می دانم
هیچ کس جز تو نمی تواند، برگرداند آب نیل را
خدایا نیل را پر آب کن
و صبح
نیل لبالب از آب
بیشتر از خود ناراحت می شوم
که چرا از تو ناراحت شدم
که تو ناراحت شوی!
دعا می کرد موسى
آمین می گفت برادرش هارون
دعا کنم
چه کسی آمین می گوید؟
جواب آمد
در پیشگاه او کدام گناه، کبیره نیست؟!!!
محکوم به رفتن/
و در این بین محکوم به زیستن/
و لی باز برخوردهایم چو حاکمان است/