مردن سزاست!
حرف هایت حکایت دارد از آنچه می خواهی باشی
و کارهایت حکایت از آنچه هستی!
کاری نکن فقط خودت را در اختیارش بگذار
به همین سادگی..
آب آشامیدنی نداشتند از گرما
و سپس ابری سیاه
و صاعقه ها ی آتش
همه را سوزاند
شعیب را اخراج کرده بودند از سرزمینشان
سپس مدّتى غایب شد
بازگشت، اما این بار جوان!
و باز دعوت کرد به خدا
آنها گفتند: پیر بودى گوش نکردیم
حالا حرف یک جوان را گوش کنیم؟؟