چک 100 هزار درهمی را که کشیدند
زنش هم از او دست کشید!
پی نوشت:
غریب حسن
آن شب تا صبح
به او زل زد!
فرصت خواسته بود
تا فکر کند!
"مسموش کنم یا نه...!"
و ای کاش
انتخابش
"یانه..."
بود!
پی نوشت:
غریب حسن
رویای قصر نشینی این خانوم!
طشت را از خون امام
رنگین کرد!
پی نوشت:
غریب حسن
بارها مسمومش کردند
اما آخرین بار دیگر
زهر را دست خالی رد نکرد!
پی نوشت:
یا کریم اهل بیت
انتقام جمل را گرفت عایشه!
70 تیر در بدن امام کم نیست!
پی نوشت:
غریب حسن
سوار قاطر بود و
مدینه را بر سرش گذاشته بود
صدای عایشه را همه شنیدند
"کسی را که دوست ندارم
می خواهند در خانه ام خاک کنند!!!"
و دستور تیرباران را صادر کرد
تیرباران آنکه پیامبر دوستش داشت!
پی نوشت:
غریب حسن