مرا کن شبیه ترین به خودت
هر گاه یاد حسین میکرد
گریه امانش را می برید
و نفس نفس
هق هق...
زکریا چنین بود
خدایا مرا نیز چو او کن
از علم و کتیبه بود
کشتی نجاتش روضه حسین بود
والسلام
عمرسعد هم بخشیده می شد
وقتی که عصرعاشورا گریست.