دستور داد همه قران بخوانند
تدبیر یزید بود تا مردم یاد حسین نکنند.
فایده نکرد
این اواخر شام شده بود عزاخانۀ حسین
مجبور شد
کاروان را راهی مدینه کند
و گناه کشتن اهل بیت را گردن ابن زیاد.
سن و سال را
کوچک و بزرگی را
نشان داد می شود یک تنه قیام کرد
شهر ضدعلی را تبدیل به حسینیه کرد
به او اقتدا کنیم
به فاطمه بنت الحسین
به رقیه سلام الله علیها
فرمو د: خدا می خواهد آنان را در این راه اسیر ببیند
و این یعنی خدا می خواهد
ما زنان و کودکانش را اسیر ببینیم
تا درس فدا کردن عزیزترین هایمان را یاد بگیریم.
که خود مسجدی بودند
آنان چشم دیدن حسینیه ها و هیئتها را نداشتند.
سلام حسینیه
لا اقل اگر در به رویم نمی گشایی؟
اگر مرا به خود راه نمی دهی
جواب سلامم را بده
حسینیه هم حسینیه های قدیم
آرزومه یه شب بیام پیشت حرم تو هم بگی قبولت کردم
ایشاالله که یه روز با افتخار بگم جوونیمونذر علی اکبرت کردم
یه خواهشی دارم که تو جنت خونم دیواربه دیوارت باشه
محل دفن من پایین پای حبیب بن مظاهرت باشه
بهای خون تو خود خدا شده مگه حقت ادا میشه ؟
واسه همین شب جمعه خود خدا زائر کربلا میشه
ازغصه هات آقا قد همه سینه زنای تو کمون میشه
پای ثابت روضه شما هر شب خود صاحب زمان میشه
از بچگی سینه زنت شدم آقا اینه برای من افتخار
امضا بکن که توی مجلس عزات بشم آقا یه خدمتگزار
تقدیر از تو کار ما نیست
تویی که مدال خادم الحسین بر سینه داری
تو را به این نام می شناسیم
اگر چه روی زمین گمنام
تشیع با تو دارد رنگ و بویی
محبّم از تو دارم آبرویی
اگرخورشیدوماه دادند دستم
نمی دم از تو شاها تار مویی
راه کربلا شده دوباره باز
برا بردن نکن اینقدر آقا ناز
اگه تقصیر دل خرابمه
دلمو خراب کن و از نوبساز