بتاب بر گمراهی و هدایتش کن هادی...
پی نوشت:
شهادتش تسلیت
بدنش را به اتش می کشم"
نفرت متوکل را می بینی از علی بن محمد...
همگی می شناختنش
هفته ای چند بار
کارشان شده بود همین
برگه ای می گذاشتند روبروی علی بن محمد
می گفتند بنویس
"نام
نام خانوادگی
آدرس دوستان و آشنایان..."
جرمش توطئه علیه نظام و خرابکاری بود
متهم بود با بیگانگان ارتباط دارد
شاید منظورشان خدا و اهل بیت بوده ...
نمی دانم.
به خود می پیچید...
دندان هایش را بهم فشار می داد
خودش را می خورد
اما یک "آخ" هم از او نشنید کسی.
شبیه مجتبی شده بود
این دم آخری...
می ریختند خانه ی امام نقی
به دنبال تسلیحات جنگی و سلاحهای کشتارجمعی...!!!
همه جا را زیرورو می کردند
نهایت چیزی که عایدشان می شد
چندکتاب دعا بود و یک جلد قران
آروغهایش بوی گند شراب می گرفت
دلقکش را فرا می خواند
"بیا اینجا بخندانمان
کمی برایم
ادای "علی بن محمد" را در بیاور "
ترس وجودش را فراگرفت،
گفت:" صد دینار نذر ابن الرضا"
متوسل به امام نقی شده
این مسیحی هم!!