برای تسلیت دادن/
بیعت با علی/
و زیارت فاطمه امده بودند/
به همین جرم به اتش کشیدنشان...
برای تسلیت دادن/
بیعت با علی/
و زیارت فاطمه امده بودند/
به همین جرم به اتش کشیدنشان...
صورتش را سپر کرد
زهرا
پی نوشت:
همه سینه سپر می کنند و او صورت
چرا که سینه را سپر کرده چند روز قبل ...
ثواب نماز بر فاطمه
از خدا می خواهند
مرگش را ببینن...
که دختر نبی از راه می رسد...
ستونهای مسجد می لرزد
حرف از پریشان کردن مو شده است.
هنوززخمی از "نه"
شبها را به امید انتقام صبح کرده اند...
و حالا وقتش فرا رسیده است...
بعثت جاهلیت نوین است...
چنان که شیطان حسادت می کند به این قوم...
که چگونه از او هم پیشی گرفتند
زهرا مجروح می شود
و محسن مذبوح
نمی دانم چرا
احساسی می گوید
میخ به گلوی محسن نشسته است ...
به خواستگاری ام جواب منفی داده...
همیشه به انتقام می اندیشید
مگرعلی چه داشت که من نداشتم...
چشم دیدن حسن را هم نداشت و این شد
که کوچه این فرصت را فراهم کرد تا....