اگر هم شد
13 برای من نحس...
از همان روز که سیزدهمین
خلیفه عباسی
تو را مسموم کرد
هادی امت...
15 ذیحجة - میلاد مسعود امام نقی(ع)
اگر هم شد
13 برای من نحس...
از همان روز که سیزدهمین
خلیفه عباسی
تو را مسموم کرد
هادی امت...
15 ذیحجة - میلاد مسعود امام نقی(ع)
گفت باشد
می خواهید
بمانید،بمانید
ولی همسرانتان را ببرید جای امن..
زنان عاشورا گفتند:
آقا جان
زینب اسیر و
ما در امنیت...؟
پی نوشت:
همین بس بود
برای گریه و دعای حسین...
پس بیایید سر بدهیم این دعا
اللهم زنان و دخترانمان...
رفت
در آن بیابان
خشک و بی آب و علف
و آن همه رسیدن را
رقم زد
تا بگوید به من حسین
برای رسیدن به خدا
امکان هست
یعنی خودم
امکانات بهانه است!
تیرها را
یکی یکی
بیرون کشید
می خواست
چیزی از دار دنیا
با خودش نبرد حسین...!
این جمعه هم
مثل جمعه های قبل...
احساس نیست دیگر این
یقین است
شاید هم فراتر
تو نیستی و ما
هر نفس
داریم به عقب
برمی گردیم
چیزی عقب تر
از بعثت...
وقتی یزید
ردای ابراهیم
به تن دارد و
عصای موسی
به دست
جز شهادت
راهی نمانده است
برای حسین...
علی جان
تو یک عمر
سینه سپر کردی
برای پیغمبر
و اینان
در یک ظهر سرخ
گرفتند انتقامش را
از سینۀ حسینت...
دارند
می برند
سرش را
نیم نگاهش به
آسمان است
"خدایا
راضی هستی
از حسین...؟"
شاعر گفت:
شمر گوید: گوش کردم تا چه خواهد از خدای
جای نفرین هم، به لب دیدم دعا دارد حسین
برای خدا بود و علیه خدا....
اُقدِمُ اِلی رَبٍّ رَحیمٍ و شَفیعٍ مُطاعٍ؛
این رجزش بود
در حمله به حسین...!
پی نوشت:
تکفیری های سوری را
ندیده بودم
پذیرش اینها
سخت بود...
این همه
حماقت