پی نوشت:
دیر آمدیم و حادثه او را ز ما گرفت
حالا کنار باورمان گریــه می کنیم
همه تو را برای خودشان می خواهند
حق می دهم به کوفیان
بر سرت دعوا کنند!
انگار مسابقه گذاشته باشند
در یک چشم به هم زدن...
خانۀ زهرا شد گم
بین کوهی از هیزم...!
و بعد سکوت محض و
نیشخندی مملو از کینه و نفرت
آتش را به جان درب خانه انداخت...
بعید نیست
شیطان از دیدن این همه
سرش را پایین انداخته باشد
از خجالت...!
در انحراف
از شیطان هم
پیشی گرفتند...
آری در سقیفه بود
که شیطان گفت
"بنی ادم کمی یواش تر
تا ما هم برسیم...!"
زیر آتش شدید دشمن
حتی خاک ریزی هم نبود تا پناه بگیرند!
فقط چادری خاکی...
اینجا بود که خود را