هر شب جمعه می رویم خانۀ حسین
اصرارو التماس که "آقا تو بگو، آقا بیاید...!"
از بین تو و حاجتمان
هنوز هم حاجت به تو می چربد....!
این را گفتم
تا قید جمعۀ آینده را بزنی!
در مسجد محمد
نقشۀ حمله به دختر محمد
به تصویب می رسد
و یک صلوات محمدی هم
مهر تایید این طرح می شود!
خودش را انداخت روی زمین و گفت
"برای بردن علی
باید از روی من رد شوید...."
نامردها بعد نیشخند گفتند:
"چه بهتر...!"