حرف زد
گریه کرد
اه کشید
خیلی ها اشک ریختند
خجالت کشیدند
رفتند
جمعیت که رفت
وحشی ها
فرصت را مناسب دیدند و
به سمت خانه زهرا
یورش بردند
حقیقت این بار
کارش از تلخی گذشته و
خونی شد.
حرف زد
گریه کرد
اه کشید
خیلی ها اشک ریختند
خجالت کشیدند
رفتند
جمعیت که رفت
وحشی ها
فرصت را مناسب دیدند و
به سمت خانه زهرا
یورش بردند
حقیقت این بار
کارش از تلخی گذشته و
خونی شد.
با حکم جلب علی
تمام راه های منتهی
به خانه اش را
محاصره کردند
در بلندگوها گفتند
علی
یا بیعت
یا اتش...!
هنوز شمارش
تمام نشده بود
که خانه را
اتش زدند
گمانم فاطمه
برای خاموش کردن
اتش امده بود
که اتش گرفت...!
برای خاموش کردن
اتش فتنه...
همان وقتی که
علی داشت
پیامبر را دفن می کرد
مهاجرین و انصار هم
دز سقیفه
زحمات پیامبر را
خاک کردند...
از پشت درب خانه
شروع کرد
به یاداوری غدیر
برای همین
اتش و لگد
نثارش کردند
آری جرم فاطمه
نشر غدیر بود!
فاطمیه ها
صدای فاطمه را می شنوم
که نیمه های شب
درب خانه دلم را می زند
تا برای یاری علی
قدمی بردارم!