مرا از شهرالله
بیرون انداختند
سینه خیز
خود را
به شهرالحسین
خواهم رساند!
مرا از شهرالله
بیرون انداختند
سینه خیز
خود را
به شهرالحسین
خواهم رساند!
خواست جلویشان را بگیرد قاسم
که خودش را انداخت
زیر پای مرکبها،
سر درد عجیبی سراغم می آید
گمانم از "عمود آهن" باشد!
آن بچه مدرسه ایی
که منتظر زنگ تفریح است...
منتظر ظهورت بودم!
کعبه در چنگ آل سعود
دل در چنگ آل نفس و شیطان
ببین حسین جان که
فقط "کربلا" مانده برایم!!
این بنده ی همیشه شاکی را
راضی بگردان!
و ذره ایی ز رضای حسین
به ما بچشان!