قبول امام نقی!
لیاقت ندارم
برای تو خونم ریخته شود
اما خون هرکه به تو
جسارت کرده را
خواهم ریخت.
امروز نشد
فردا که می شود!
قبول امام نقی!
لیاقت ندارم
برای تو خونم ریخته شود
اما خون هرکه به تو
جسارت کرده را
خواهم ریخت.
امروز نشد
فردا که می شود!
سهم امام نقی
تبعید و شکنجه
و او نهایت ایستادگی و مقاومت
حتی گنبد و گلدسته هایش
بعد آن انفجار ننگین
به او اقتدا کردند.
آوار شدند
ولی ایستاده
و امروز دوباره بنا
تا مقاومت را
معنا کنند
حتی گنبد و
گلدسته هایش...
امام چیزی به اوگقت
همه دید
سرلشگر ترک
از مرکب پیاده شد و
سم مرکب امام نقی را می بوسد
از او پرسیدند "چه شده سردار؟"
پاسخ داد این اقا پیامبر است
گفتند چطور؟
گفت با نام کودکی ام
که کسی با خبر نبود
صدایم زد!
اعلام الوری، ص 343 - بحار، ج 50، ص 124.
فقه شیعه نبود
اگر نبودی
حسین حسین ما
از قال الباقرهاست.
پی نوشت:
محمد دوباره امد
تولدش مبارک.
انان که جسارت می کنند
به امام نقی
هرزگی مادرشان را
در بوق و کرنا کرده اند.
در خانه متوکل
نماز می خواند
کسی با خنده فریاد زد
"نقی ریاکار است"
سلام نماز
که تمام شد
روی زمین
داشت
دست و پا میزد
آن هتاک.
خبر مرگش
قصر را
تکان داد.
انوار البهیة، ص 453.
آن شب
بهشت را
در سرای گدایان
جا دادند و
در قصرهای خود
قهقهۀ جهنمی سر...
اما نفهمیدند و نمی فهمند
عدو سبب خیر شد
تا امام نقی
شبی را
در جمع ما
گدایان
صبح کند.
اعلام الوری، ص 348 - اصول کافی، ج 1، ص 498.
آسمانی آفتابی بود
که بارانی به تن کرد
امام نقی.
همه با تعجب
او را نگاه می کردند
کمی بعد
همه خیس از باران
فقط امام را
نگاه می کردند.
انوار البهیه، ص 449 و 450.