کاش مزار بودم
لااقل پنجشنبه ها
به دیدنم می آمدی!
مثل گناهانم
فراموشت
نخواهم کرد!
تو روزی من بودی
گناه مانع شد!
من گناه کردم
کفاره اش شد
اختلاف با تو...!
عید نیامده
عوض کردی مرا
خوش به حال
اسکناس کهنه!
شرط کن
هر چه باشد قبول
خدا را چه دیدی
شاید ستار خان
مشروطه ات شوم!
من موافقم
هرچه تو گفتی!
می خواهم حسرت
یک مخالفت را
به دلت بگذارم!
کسی
کسی را
دوست داشت
و دیگر ندارد
این تمام زندگی اش بود!
رسوایی یعنی رونمایی از عشقت...