تافل!

این همه
زبانکده رفت و
پز مدرک تافلش را داد عاقبت خدا با
زبان عربی از او پرسید!
پرسیدنی ها را

دوری و نزدیکی

برای دوری

همیشه بهانه ایی جور می شود!

و اما برای نزدیکی

فقط کافی است

بهانه ها را کنار بگذاری...

مین

آخر روزی می رسد
این نفس را
مثل آن مین والمر
خنثی کنم...!

ویروس

مثل این فلش مموری

پر از ویروس شده ام!

نابینا

لنز آبی گذاشتی
خب مبارکت باشد
باکلاس شدی!
اما چه سود
 هنوز که نابینایی ....

تحلیل

تحلیل هایمان
 بیشتر  شبیه حرفهای آن راننده تاکسی ست
 که درب ماشینش را محکم بسته اند!

موی رنگی

دیگر رنگی نمانده بود به موهایش نزده باشد
 اما زندگی اش هنوز
خاکستری مانده بود!

ناز

انسان نیاز به ناز کردن دارد
پس چه بهتر
خودی ها نازمان را بخرند تا غریبه ها!

سرکوچه

سرکوچه می نشیند!
یعنی نمی داند
مردم آشغالهایشان را
سرکوچه می گذارند!!

رسیده

انارها اینجا رسیده اند
و من هنوز هم نرسیده ام!!