تا شیطان به او حمله کرد
توان مقابله نداشت.
فراری شد
و دنبال پناهگاه
قلعه ی خدا را دید
نفس راحتی کشید و
به او پناهنده شد.
بعدها فهمید
شیطان را خدا فرستاده بود تا...
تا شیطان به او حمله کرد
توان مقابله نداشت.
فراری شد
و دنبال پناهگاه
قلعه ی خدا را دید
نفس راحتی کشید و
به او پناهنده شد.
بعدها فهمید
شیطان را خدا فرستاده بود تا...
حرفه ام شد:
شکار بتها
و گلستانم آتش خشمتان!
از زبان او می شنیدم
تعجبی نداشت وقتی
خودش مالک دل بود.
حتی ابرها را فرستاد
تا شاید دستی به اسمان دراز شود
دعایی و نماز بارانی و...
بماند این روزها به نماز صبح هم راضی است
اما...
هنوز نگاه به کارشناس هواشناسی بود!!!
ابرها رفتند...
ما از رو نرفتیم!!