عصبانی می شد!!!
و بعد از گناه فراموشی
برنامه ای بود که وسواس خناس
روی نقشه برای شیطان توضیح می داد.
باخنده می گفت
توبه را زمین می زنیم!!
و نشیدن صدای ساعت دیواری
تیک تاک
تیک تاک
تیک تاک
...
با اشتیاق خود را به جمعیت می زد
تا ظرفش پر شد از غذای نذری
از سروکول هم بالا می رفتند
خدایا
چنین شوقی برای دریافت معارف
در وجودم قرار بده
حاجت داشت آمد...
وقتی برآورده شد رفت و نیامد.
بارالها
حوائجی که نیامدنم در آن است را روا نگردان.
و محتاجم کن تا بر سرایت معتکف باشم.
خدا خدا کردم جبران نکنی
چرا که خدا بهترین جبران کننده است.