در حیاط  روی آن صندلی پلاستیکی

که خدا برایم جور کرده نشسته،

و به در خانه زل زده ام!

اما چه فایده ،

وقتی یقین دارم

کسی که زنگ این خانه را می زند

تو نیستی!!