وقتی دستانش
لب به آب زدند!
عباس گفت:
باشد عیب ندارد اما
از اینجا راه ما از هم جدا شد!
۰۱ فروردين ۹۲ ، ۰۲:۳۶
سید
انگار لب چشمانش هم به آب خورد...
دستانش که به آب خوردندند دیگر روی دیدن حسین را نداشتند برای همین برادر بی دست شد
عبدالرضا
یا ساقی...
سیدشهید
فوق العاده محشر بود
برای من که کلب عباسم خیلی شیرین بود
شاهد
بسیار زیبا بود
و زیباتر از همیشه
و زیباتر از همیشه
شیرازی
سلام
دید حسن حسینی از شط چه قشنگه ؟
ای شط شرحه شرحه ؛
تمام دریا از توست .
و تو ؛
تمامیت دریایی !
دید حسن حسینی از شط چه قشنگه ؟
ای شط شرحه شرحه ؛
تمام دریا از توست .
و تو ؛
تمامیت دریایی !
نسل60
وچه جداشدنی.............
شقایق
حسین جان..
فهمیده ام...
میشود از عشق تو مرد...
شاهد بیاورم؟
عباس...
زینب...
علی اکبر...
علی اصغر...
....
...
..
.
آخرین نظرات
-
۲۸ مرداد ۰۳، ۱۲:۲۷ - عطاملک | قرارگاه سایبریسلام ایام به کام دعوت می کنم برای ...
-
۶ مرداد ۰۳، ۱۴:۰۳ - ناشناسدهانشان شکسته باد .....
-
۲۷ تیر ۰۳، ۰۹:۴۹ - میرزا مهدیاحسنت
-
۲۸ خرداد ۰۳، ۱۵:۵۱ - هیپنو تیکاز او کنار بکشی الزاما زهیر خواهی شد؟!
-
۱۱ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۸ - عطاملک | قرارگاه سایبریجناب لاری زاده سلام روزه داریتون ...
-
۲۲ اسفند ۰۲، ۰۵:۴۲ - ماه زدهیه موسیقی می تونه برای یه نفر حلال باشه برای یه نفر حرام
-
۲۲ اسفند ۰۲، ۰۰:۲۰ - عسلسلام خوبه که
-
۱۳ اسفند ۰۲، ۲۰:۰۳ - ماه زدهشاید ایستگاه صلواتی اون صادقانه تر ...
-
۱۹ بهمن ۰۲، ۱۹:۳۵ - أنارستان ...تازه آدم میفهمه همه ی اون زخم ها و ناروها ارزشش رو داشت
-
۲۷ آذر ۰۲، ۰۴:۵۸ - عطاملک | قرارگاه سایبریسلام نوشته های کوتاهتان را ...