"حسین سینه ام تنگ شده است"
چهار هزار تیرانداز نسخه می پیچند
می خواهند راه نفس عباس را باز کنند
"حسین سینه ام تنگ شده است"
چهار هزار تیرانداز نسخه می پیچند
می خواهند راه نفس عباس را باز کنند
کسی خبر شهادت عباس را داده بود
تا قیامت کسی کشته شدنش را
باور نمی کرد!
یاد حسین و بچه هایش که افتادی
لب نزدی"
ببخش این مردم را
قصد جسارت ندارند اما
نه خود غافل می شوند از حسین
گمان کرده اند غفلت از حسین هم
در تو راه دارد
حتی برای لحظه ایی...!!
هیهات،هیهات
با پیراهنش می خواست
زود خون را پاک کند
تا خدا ندیده بگیرد.
باخود می گفت:
شاید هنوز امیدی باشد
بر هدایتشان....
از عراق سوغات چه باید؟!
یکی گفت "سر حسین!!"
بعد از حسین
زیر سایه نرفت رباب...!
بعد یکسال هق هق، دق کرد
الهۀ اندوه و غم
شش ماهه را
روی دستان حسین
قاپیدند با سه شعبه...