دید درمانش فقط جان اوست
دریغ نکرد جان را
و روحش به کالبد دین دمیده شد
چه طبیبی است این حسین...
دید درمانش فقط جان اوست
دریغ نکرد جان را
و روحش به کالبد دین دمیده شد
چه طبیبی است این حسین...
باید آن را زیبا جهت داد تا از آن بهره مند شوی
چون او
تا شنید پیامبر را آزار داده اند
با خشم سراغ ابوجهل می رود
و بعد خانه محمد
همه جا پیجید
مسلمان شده حمزه....
مکیان به قصد جنگ با رسول خدا
پرده کعبه را می گرفتند
می گفتند پیروزیم به یاری خدا
در جنگ بدر ، بین کشته های مشرکین افتاده بودند...
از نامش پرسیدند
می گفت :
محمدبن عبدالله
یادی از کربلا کرد
دندان و پیشانی اش را شکستند...
شیطان درون و بیرونم با هم متحد شدند
و جنگ احزابی تدارک دیده اند...
من از قبیله سلمانم
به پیشنهاد او می خواهم
حفر کنم خندقی
یا محمد کمکم می کنی؟
خدا را به حق پیامبرآخرالزمان قسم می دادند
حالا محمد ظهور کرده است
ولی جنگ خیبر را تدارک می بینند.
بنی اسرائیل می گویند چرا پیامبر از بنی اسماعیل است!
به هئیت و جلسات و رشد...
گفت چرا سراغ من آمده ای؟
گفتم دستور پیامبر است.
فرموده "ایمان ندارد به من
آنکس که سیر بخوابد
و همسایه اش گرسنه باشد."