خواست ثابت کند به ما
کرم ازخود درخت است
آرزویش این بود
کاش مامور به ذبح من شده بود ابراهیم
ثواب آن درجه را به اسحاق اعطا کرد خدا
و به ملائک دستور داد
صدا بزنند او را ذبیح.
عاشقش بود
خدا خوش نداشت این عشق زیادی را
فرزند دیگر اسماعیل را وصی اش کرد!
نفسم ، نمرود
مرا روی منجنیقی گذاشته به نام دنیا
و می خواهد پرتابم کند سوی آتشی که نامیدی اش جهنم!
مرا ابراهیم کن