تو سنگ علی را
به سینه می زنی
که سینه ات را...
ارث می رسد به علی اصغر حسین...
همان که بعدها
کادو گرفته می شود
تا راهی جشن تولد پسرکی در کوفه شود.
و کمی بعد تر
خوابهای آشفته ی همان کودک...
گهواره را راهی آتش تنور می کند.
..............................پی نوشت:
تصورات بنده است نه تاریخ!
بگوییم با تو کار دارم
بگویی وقت ندارم خدا...
می شود
این:
سنگفرش خیابان.
پی نوشت:
حقیقت آن نبود
این است حقیقت
می شود آن دل
سنگ توالت...
خشک می شوم مثل دریاچه ی ارومیه...
وقتی با تعریف دیگران می نویسم
می شوم مثل زاینده رود...
که با سطل خیسش می کنند!!
وقتی برای تو می نویسم
می شوم خلیج فارس
آنقدر زیبا
که دیگران
نوشته هایم را
به اسم خود ثبت می کنند مثل خلیج عربی....
توحید گویند.
پی نوشت:
یعنی فقط تو را می خواهم
پس، مرا بخواه فقط، بنده ام.
تو را داشتن
ساده تر است
تا همه را داشتن...
پی نوشت:
هرکس برای خود سازی کوک می کند
تا آنجا که دو عشق
یکی مغرب می خواندت و دیگری مشرق...
خیلی ها با او بیعت نکردند حتی ابوسفیان...