فقط آب!
...
باور ندارید
این دو دست باشد پیش شما
فقط آب!
...
تیرهایتان به روی دیده
فقط آب
آب! "
...!
و بعد
صدای حسین بلند شد
فقط آه!!
فقط آب!
...
باور ندارید
این دو دست باشد پیش شما
فقط آب!
...
تیرهایتان به روی دیده
فقط آب
آب! "
...!
و بعد
صدای حسین بلند شد
فقط آه!!
چهار هزار تیر انداز نشانه می گیرند او را...
"کجا بهتر از چشمان عباس..."
تیرها به یکدیگر می گویند.
و تو آنقدر محو زیبایی دستانش می شوی...
که آنها را برای خودت بر می داری خدا جان...
ماموریت عباس رساندن آب به خیمه ها بوده
و در انتها با افسوس می گویند نشد!!!
اما ماجرا چیزی دیگری است
او قرار بود فدا شدن در راه حسین را
به دست ما برساند
و رساند...
.............به عبارتی دیگر:
محاسبه ی حرکت او بر مدار
واردات آب ، تحلیلی آبکی است...
او فقط به صادرات عشق حسین می اندیشد
آن هم در وسعتی بین المللی