"بوسه بر گلوی شش ماهه "
مسابقه ای بود که
از حسین سبقت گرفت تیر سه شعبه!!
"بوسه بر گلوی شش ماهه "
مسابقه ای بود که
از حسین سبقت گرفت تیر سه شعبه!!
مزاری برای کوچکترین سرباز
آب می زند بیرون با اینکه
عمق قبر، عرض شش ماهه ای است.
که نگذاشتند با سه شعبه!
حرمله می گفت
"می خواست با اب دهان کودک
رفع عطش کند حسین"
که کنار دریا/ روی ساحل جان داده اند...
علت مرگشان را از من بپرسی/خواهم گفت
برای هم دردی با شش ماهه ی حسین
ارث می رسد به علی اصغر حسین...
همان که بعدها
کادو گرفته می شود
تا راهی جشن تولد پسرکی در کوفه شود.
و کمی بعد تر
خوابهای آشفته ی همان کودک...
گهواره را راهی آتش تنور می کند.
..............................پی نوشت:
تصورات بنده است نه تاریخ!
داشت می گفت
"ای قوم تنها این کودک برایم مانده..."
که لحنش عوض شد و گفت
"این را هم گرفتید..."
صدا زد کسی هست یاری ام کند؟
اولین لبیک از خدا بلند شد...
و خدا سرباز شش ماهه را میدان فرستاد....