عطش

این صدای "العطش"

متعلق به بچه ها نبود

صدا صدای

بهشت خداست

 عطش زیارت تو را دارد.

 عباس جان

پیراهن بزرگ

خیلی ور رفت تا تنش کند
ولی نشد که نشد
 برایش خیلی بزرگ بود
پیراهنی که از عباس
به غارت برده بود

پیشانی

شده بود

فرمانده ی سنگ اندازان کوفه

در پوست نمی گنجید

می خواست نشان دهد

انتخاب به حقی است

و این مسئولیت برازندۀ اوست که

پیشانی حسین را هدف قرار داد !

دو بال

عباس و علی اکبر

دو بال حسین بودند...!

بالها را که بریدند

قلبش را نشانه گرفتند

یعنی علی اصغر را...!

قمربنی هاشم

از میان آن همه لقب
یکی را "حسن" برایش انتخاب کرده بود
اولین بار او صدا زده بود
عباس را قمر بنی هاشم

فدایی

برای برادر جان نداد عباس
او فدایی امامش بود!

آستین

بابا آستین پیراهن  پسرش را
بالا می زند و بعد
می زند زیر گریه...
عجیب نیست وقتی
آن بابا نامش علی باشد
پسرش عباس!

بنی عباس!

برای حسین سیاه می پوشم
و با خود زمزمه می کنم
"تازه شده ام ، مثل بنی عباس!"

اثبات

یک عمل باز قلب!
ثابت می کند
نام تو
حک شده بر دل!

جرم عباس

جرمت چه بود مگر

که کشتنت  آنگونه...؟

"می خواستی آب ببری

برای شش ماهه

فقط همین "