مرد سختی ها

گوش نمی کنند اما

پا پس نمی کشد!

هدایت اینان سخت است، سخت
اما حسین مرد سختی هاست!!

"کوفیان را
 فقط خون بیدار می کند خدایا !
پس منتظر چه هستی
حسین اماده است..."

میخ کوب

قرارشان عصر تاسوعا بود
سپاه کوفه را، برق نگاهِ
"عباس" میخ کوب کرد!

بریر

بُریر،در کربلا برای حسین

همچون عمارِ علی بود در صفین!

کوفیان خیلی قبولش داشتند

حتی بیشتر از حسین!!

شب عاشورا

آن شب
خیلی طول کشید
به اندازه ی یک عمر...
این چنین مشتاق شهادت بودند!

***
آری، کربلائیان فاش کردند
شهادت یعنی
در آغوش گرفتن خدا !!

غزل رفتن

هیئت کربلا

حسین غزلِ رفتن می خواند...

"یا دهر اف لک من خلیل..."

و زینب...

***

حسین هنوز هست

تا او را آرام کند...

خجالت

همه زدند زیر گریه...
حسین گفته بود
"شما بروید
اینها مرا می خواهند..."

همان شب عاشورا
از زنده بودنشان
خیلی خجالت کشیدند!

خلع سلاح

خواستند شش ماهه را، خلع سلاح کنند
حنجره را نشانه گرفتند.

عشق خدا

چشم دیدن این را نداشتند
که عشق خدایی،
حسین جان!
می گفتند:
"خدا را چه به این حرفا!
باید کاری کرد!!"
پس تصمیم به
این شد!
که آن شد در قتلگاه!

حب و بغض

حسین جان
آنان که یاری ات کردند به عشق محمد بود و بس!
و آنان که کشتن تو را به بغض علی بود و بس!

زهیر

در راه، حسین را دید
و در راهِ حسین به
شهادت رسید!