چه بر سرت آمده در علقمه
هنـــوز کمرمان درد می کند
دستهایت جدا که نه!
باز شده بودند
به وسعت یک خیمه گاه عطش
تا همۀ تشنگان حرم را
به آغوشت بگیری
معکوس دار زدند نائب امام را
آنهم درست در مقابل دیدگان آنان
که خود را طرفدار خط امام می دانستند
مسلم بن عقیل شهادت دهد!
کربلا
ظهور امامی بود
که به خاک و خون کشیده شد!
حق بدهید به خدا
اینقدر محافظه کار شود!
برای خدا بود و خونش!
از خشم دندان هایش را به
هم فشار می داد
مشک دلش نیامد
برای همین خودش را جا داد
بین دندان های عباس...!