مرگ را
در تمام جنگ ها
زمین زده بود علی...
این بار ولی باخواهش و التماس
آمده بود محراب مسجد
مولا دلش سوخت وگفت
"باشد قبول، حاجتت رواست"
غدیر تولد
«اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللهِ» بود
و "سقیفه" حالش از این بهم می خورد
پس بنا شد
تا بنا نشود غدیر!
یکی پدر
یکی پسر راآنقدر مظلومانه شهید کردند
که خدا خودش گفت"انتقامشان بامن"
و این شد همان
" یا ثارالله و ابن ثاره"
سستی کوفیان
علی را
چشم انتظار
ابن ملجم کرد!
و سستی ما
امام زمان را
چشم انتظار...؟
یا صاحبنا
نکند تو هم
این شبها دعا می کنی
مثل بابایت علی
"که خدایا
مرا ازدست اینان
و اینان را از دست من
راحت کن..."
محاسنش را
خونی می کند
یاد آن رمضان
که بابا می گفت
"محاسنم
خونی می شود
حسین..."
یاد شب نوزدهم
شب ضربت
مرور می شود
تمام اینها برای او
کجا بهتر از
قتلگاه!؟
او همیشه
مقتدایش
علی است
حتی در
محاسن خونی!