حتی نگذاشتند
سیر دلت گریه کنی
بر سر نعش پسرت...
آدم برای هابیل
چهل شبانه روز
گریست...!
حتی نگذاشتند
سیر دلت گریه کنی
بر سر نعش پسرت...
آدم برای هابیل
چهل شبانه روز
گریست...!
بی دلیل نبود
خودش را انداخت
روی کشتۀ علی اکبر
خاطرات وداع با مادر
زنده می شود
برای زینب....
برایشان
افسانه شده بود
دختر علی...
تا او را
از نزدیک
زیارت کنند
کاری کردند
با علی اکبر
تا ظهور کند
زینب کبری....
بعد مادر
مادری و
بعد بابا
پدری
بعد از حسن
برادری و
بعد از علی اکبر
علی اکبری
و بعد عباس
علمداری می کند
برای حسین
حالا هم
بعد از حسین
دارد باز برای حسین
حسینی می کند
این زینب کیست!؟
هر چه مدینه
تشنۀ "پهلو" بود!
کوفیان تشنۀ
"فرق سر" هستند...!
نوبتی هم که باشد
نوبت قاسم است....
در "عشق را
زیر باران باید جست"
تیرش جا افتاده است!
یعنی زیر باران تیر....
عباس شهادت دهد!
عبدالله ثابت کرد
برای دفاع از ولایت
تا دست هست
نیازی نیست به سپر
شب پنج محرم شب عبدالله بن حسن