تا یاد نیزه می افتم
دهانم درد می گیرد حسین!
دلم دست این و آن
فکرم پی آب و نان!
چه گذاشتم برای تو
جز یک مشت ادعا و
کمی هم شرمندگی!
البته این قسمت آخرش را
زیاد هم مطمئن نیستم!
امام با آمدنش
بازار خیلی ها را کساد می کند!
این حرف را عبدالله بن زبیرها
خوب می فهمند!
تکفیری ها
برایت سر شیعه کادو آورده اند
همین بغل گوشمان...!
و ما به اصطلاح منتظرینت
کیک تولدت را برش می زنیم
چه باک!