مثل این قفل ها
به پنجره فولادت
می بستیم!
پایشان خون تو ریخته می شود...
میوه و ثمرشان "سر" است...
میوه های رسیده ایی
که چیده می شوند با سنگ
سناریویی دگر باید نوشت...
بعد از بوسه بر لبهایت...
رقیه جان می سپارد
بعید نیست
از این قوم
لبهایت را زهرآلود کرده باشند...!!
تشنه بود اساسی
لبهایش داد می زد.
برایش آب که آوردند
دیدند باخود آب دارد
پرسیدند آب داشتی و چنین عطشانی؟؟
گفت "خنک بود و زلال
گفتم تا محمد نیاشامد
نامردی است
لب به آب بزند
ابوذر "
"امام زمان مواظب خودت باش
تا نیمه شعبان دیگر...
سوروساتمان بهم نریزد..."
دلم می سوزد
برای رفته گرهای شهرداری...
نمی دانم بعد جشن نیمه شعبان
وقتی جارو می کنند خیابانها را
محبتشان بیشتر می شود
به امام زمان
یا کمتر...
ترافیک شدید
شربت نذری
و دخترها و پسرهایی که در هم می لولند!!
"چه خبر است؟"
من می پرسم.
"مگر میرحسین رئیس جمهور شده؟"
در جواب می شنوم
"جشن نیمۀ شعبان است"
و من از ترس به گوشه ایی پناه می برم....
سراسر دلشوره و دلهره
چرا که دعای فرجت، بوی قتلگاه می دهد!!
هنوز در گوشم می پیچد
عجل لولیک فرجِ کوفیان
پی نوشت:
به مناسبت نیمه شعبان
در نبرد بین دعا و بلا
پیروزی با دعا خواهد بود
پی نوشت:
مضمون روایتی از امام چهارم