حتی غذا هم برای حسین می خوردند.
پی نوشت:
مضمون روایتی است از امام صادق
حتی غذا هم برای حسین می خوردند.
پی نوشت:
مضمون روایتی است از امام صادق
دعوتید خانه ی یزید...
باورشان نمی شد...
"این بار چه در سر دارد؟!"
وقتی به درِ خانه اش رسیدند
جواب را گرفتند
به درِ خانه زده بود سرِ حسین را
که خدا هم به خود لرزید...
گفت"یا امیر این دختر را
به من می بخشی؟"
از مساجد شهر شام به گوش می رسد...
به اهل خرابه خرده می گرفتند
"چرا با شنیدن اذان،
صدای ضجه ی تان بلند می شود؟!"
با هق هق شان جواب دادند
"موذن دارد می گوید
اشهدان محمدرسول الله"
این چه حرفی است آخر
باید اینگونه سرود:
تا "حسین" هست فقط
زندگی باید کرد....