مگر خبر نداری؟
حسین راهی مکه شد...
پی نوشت:
به مناسبت روز حرکت امام از مکه به سوی مدینه
مگر خبر نداری؟
حسین راهی مکه شد...
پی نوشت:
به مناسبت روز حرکت امام از مکه به سوی مدینه
رها کردند...
گفتند "این هم سهم پرندگان و درندگان صحرا..."
"بر شتری که می لنگید ، سوارم کردند
محض خنده و تفریح شامیان"
سر کشیدن جامی شراب بود...
خدا به داد "زینب" برسد در شام!
ماموریت عباس رساندن آب به خیمه ها بوده
و در انتها با افسوس می گویند نشد!!!
اما ماجرا چیزی دیگری است
او قرار بود فدا شدن در راه حسین را
به دست ما برساند
و رساند...
.............به عبارتی دیگر:
محاسبه ی حرکت او بر مدار
واردات آب ، تحلیلی آبکی است...
او فقط به صادرات عشق حسین می اندیشد
آن هم در وسعتی بین المللی
"شرط آزادی ات
طلب عفو و بخشش از هارون است"
و امام شکنجه های سیاهچال
را برگزید!
در حال نماز بود
انهم کنار مزار جدش محمد...
ریختند سرش...
راوی گفت
"بر زمین می کشیدن امام را"
بی نصیب نماندن از او
هرکه بدش را می گفت
کیسه ایی دینار دستش می رسید
با مُهر موسی بن جعفر