نقش دولت انتقالی را
بازی می کنند
تا قدرت به بنی امیه برسد!
نقش دولت انتقالی را
بازی می کنند
تا قدرت به بنی امیه برسد!
وقت غسل به تن داشت ،نزد علی است.
با دیدنش ، فاطمه بیهوش بر زمین می افتد.
سوال این است
اگر ببیند پیراهن حسین را....
آنقدر دلربایی کرده ای
تا تو را پذیرفت
به دخترخواندگی اش ، خدا
با نیشخند می گفتند
"خانه داری هم برای علی..."
روزی دست مادر آب دهد...
مادر می گفت"آب"
حسن و زینب از جا می پریدند...
تا مبادا حسین...
آخرین بار که برای مادر آب برده بود...
نفس زهرا بالا نیامده بود از گریه...
این روزها بیشتر.
تا علی را می دید.
دست خودش هم نبود
بارها به خودش قول داده بود
جلوی علی...
اما نمی شد
گریه اش تمامی نداشت...
به شریعه میزند...
که فاطمه سیرابش می کند
با واژه "ولدی..."
همانجا سجده شکر به جدا می اورد...
و تو خیال می کنی از مرکب افتاده است عباس.
پی نوشت:
حتی به خود اجازه نمی داد
چنین آرزو کند
پسرفاطمه گشتن...
کربلا،سرزمین آرزوهاست.