می فرمود آرامتر
مادرش فاطمه نشنود...
آری حقیقت دارد داستان ذبحش...
رعایت حال دخترش را می کرد محمد.
می فرمود آرامتر
مادرش فاطمه نشنود...
آری حقیقت دارد داستان ذبحش...
رعایت حال دخترش را می کرد محمد.
شما بخوانید انقراض
که محسن را نشانه گرفتند.
باهمان هیزم ها...
دیگر نباید گفت درب خانه را سوزاندن....
حقیقت این است:
به آتش کشیدن فاطمه را...
سند:
به نقل از کنز الفوائد، ط قم ، ج 1، ص 150.
سفارش آگهی ترحیم می دهند
و مسجدالنبی را هماهنگ می کنند...
هنوز فاطمه نفس می کشد
که پیام های تسلیت برای علی ارسال می کنند.
تابوت فاطمه را هم حجله عروس می بینی...
باور کن
عایشه به ابوبکر این پیام را داده بود...
یعنی دلش نمی اید با او روبرو شود
می گوید "حیف است حسین..."
در این تعقیب وگریز
درنهایت پیروزی با حسین است
مثل همیشه
در کربلا مرگ را در آغوش می گیرد...
اینجاست که باید گفت خوش به حال مرگ...
دستش را قلم می کنیم...
با فاطمه همان کردند که گفتند
تا عبرت شود برای دیگران...