دوست داشتنی

محرم

بدجور عاشق می شوم

عاشق تک تک ادم های شهر

اینها که سیاه پوشیده اند و

هر کدامشان ختم می شوند

به تکیه و روضه و حسینیه ایی

محرم عجیب عاشق می شوم

و ادم ها عجیب دوست داشتنی...

محراب سر

صدای اذان مغرب می اید

محراب سر بریده ات

تنور است حسین...

چکمه

مردم که چکمه می پوشند

یاد سینه ات می افتم حسین...

غذای نذری

کسی زنگ خانه را می زند

باز غذای نذری است

یخچال  دیگر جا ندارد

انگار کسی می خواهد

فقط برای حسین

عزاداری کنیم

آری غذای نذری

دست پخت زهراست.

حلالیت

ذوالجناح
حق داشت
انقدر سرش را
به زمین بکوبد
تا بمیرد
حسین به او گفته بود
ای اسب
حلالم کن
به خاطر من
سه روز است
اب نخورده ایی!

پایداری حسین

پایداری حسین
کفر شمریان را
در اورده بود
 آنها برای خنک شدن دلشان
از قفا بریدند
سر او را...

دل فرات

برای رسیدن
به علقمه
نیازی به شمشیر نبود
چند نعره حیدری
معبری تا دل فرات
باز کرد

باب الحوائج

برای کشتن عباس
به خودش توسل کردند!
آری او باب الحوائج است و
کوفیان این مسئله را
خوب می دانند.

لامحال

کوفیان گفتند محال است
به فرات برسی...
عباس مشک را پر کرد.
کوفیان مات و مبهوت می دیدند
محالی برای عباس
وجود ندارد

تحریف

روضه
منهای عبرت
تحریف
عاشوراست