گریه جای خود
قبل از آمدن اشک
خدا مرا بخشید...
محرم
بدجور عاشق می شوم
عاشق تک تک ادم های شهر
اینها که سیاه پوشیده اند و
هر کدامشان ختم می شوند
به تکیه و روضه و حسینیه ایی
محرم عجیب عاشق می شوم
و ادم ها عجیب دوست داشتنی...
کسی زنگ خانه را می زند
باز غذای نذری است
یخچال دیگر جا ندارد
انگار کسی می خواهد
فقط برای حسین
عزاداری کنیم
آری غذای نذری
دست پخت زهراست.