چال حرفها!

امشب جای نوشتن حرفهایم اینجا

انها را در باغچۀ حیاطمان چال کردم!

شاید لااقل به رشد او کمک کند!!

منزوی

هر دو منزوی شده ایم این روزها

فقط با کمی تفاوت

تو از ترس صدمه خوردن

من از ترس صدمه زدن !

تندی زبان!

این تندی زبان بی دلیل نیست...

شاید روی ان فلفل ریخته باشد خدا !

امثال من!

حسین به قتلگاه می رود

چرا که از زندگی با امثال من

خسته است!

خودسازی!

نابلدها
حالمان را از
"خودشناسی" بهم زدند!
از بس طوطی وار تکرار کردند
همه جا پرشد از کتاب و واژه و استاد
اما دریغ از یک سی سی نور!
گورمان را کندن با این حلقه هاوجلسات
آنقدر با ظلمت انس دادن ما را
که از نور شب پره ها هم فراری شدیم...
و باز هم کتاب "خودشناسی و خود سازی"
 برای چندمین بار زیر چاپ رفت!
این بار با جلدی قشنگ تر...!
و من هنوز جای انگشت در حلق
این خاطرات را مرور می کنم!
خاطرات نابلدها را

مهر تایید ما!

کاش این سفر کربلا را می شد
مهر تاییدی از حسین دانست!
اما نه!
در مکتب ما
فقط شهادت
یعنی امضای حسین...

بیانیه هیات داوران ششمین طرح ملی بوی سیب

کربلایی های بوی سیب

از برکات دولت

آقای دکتر
از برکات ریاست جمهوری ات این است
که تا قبل از شما
گمان می کردم
لجبازتر از من وجود ندارد!!!

علی اکبر ما

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

امتحان

در این امتحان هم که افتاد!
بلند شد دوباره
خودش را تکاند!

بهانۀ خوب فردا!

خدایا
بی اندازه سپاس
شب امتحان
شکم درد بچه و
بی تابی و بغل و لالایی
همه بهانۀ خوبی است
برای فردا!