وسعت نگاه پیش نماز ما
همین چند پیرمردمسجد است!
گمان می کند مردم یعنی همین چند نفر...!
اینجا سبزه ها را دور می اندازند
منِ خشکیده و زرد
که جای خود دارد!
دیشب گشتی در شهر زدیم
و کاش که نمی زدیم!
چقدر میمون نوروزی دیدیم
در کنار مهمان های نوروزی...!
دخترکان زشت رویی که به زور
هزارویک قلم آرایش هم
هنوز دیدنشان کفاره دارد!
و ضرورتا هم مصرف قرص ضدتهوع...!
و پسرکانی که افتخارشان بیرون انداختن
کمی از زیرترین لباسشان است!
و چشمانی که از چشمه های شهوت سیراب می شوند...
داریم به کجا می رویم؟!
سازوموسیقی و گناه و اختلاط
جا را برای خدا هم تنگ کرده بود!
به کارون حق می دهم خشک شود!
دیشب فهمیدم
خدا در این شهر
احساس خفگی می کند!
امشب یکی پرید
و تختش در بخش خالی شد!فردا خاکسپاری اوست
همه دارند سیاه می پوشند
فامیل برای مادری 35 ساله
و من برای مادری 18 ساله...!
هیئت ها و مسجدها برای تکه نانِ خشکی
حمال کاندیداهای ریاست جمهوری نشوند!