حسین پیامبر را ابالحسن صدا می زد
و حسن پیامبر را ابالحسین
و ادب این وسط
هاج و واج
از ادب این دو برادر...
حسین پیامبر را ابالحسن صدا می زد
و حسن پیامبر را ابالحسین
و ادب این وسط
هاج و واج
از ادب این دو برادر...
ابراز
محبتی
که بعدش
درخواستی نیست
عشقی است صادقانه
و الا بازی با دل است
من ان برگی نیستم
که پای درخت غرورت
خود را زمین بزنم
مرا از چه می ترسانی؟
پاییزها را بگو بیایند!
من نه آبفا
نه شهرداری منطقه
چه باید کرد
وقتی همیشه گرفته ایی
مثل فاضلابهای اهواز...!
من هیچ هم
که نداده باشمت!
احساس دوست داشته شدن را
که از من داری...
آنان که بالا می برند تو را
نه اینکه دوستت دارند، نه
اینها عاشق زمین زدنت هستند!