و تو آنقدر محو زیبایی دستانش می شوی...
که آنها را برای خودت بر می داری خدا جان...
و تو آنقدر محو زیبایی دستانش می شوی...
که آنها را برای خودت بر می داری خدا جان...
داشت خدایش را برایم
ثابت می کرد!
ماژیک بیچاره هم
به "اَتهِ مَتّهِ "کردن افتاده بود!!
گفتم "بی ادبی نباشد
اما دنبال خدایی میگردم
که بی مقدمه اثبات شود
نه با این همه صغری و کبری!"
قران بخواند
"بخوان
لااقل یک آیه
این همه راه آمده ایی
حیف است"
کسی در گوشم گفت
دخترک کرولال است!
امتحانت کنیم
دعا کردیم...!!
خواستی
امتحانمان کنی
مستجاب نکردی ..!!
افتاده دنبالمان...
و بهشت
خط پایانِ پیش روست
لعنت بر این تردید لعنتی!!
صدایش در نیامد
حالا این نگهبان محله
شبها دمارمان را درآورده با این سوتش!
جگرشیر دارند
اینان که نماز را فرادی می خوانند
خودم را لابه لای مردم قایم می کنم
نعمتی است نماز جماعت هم...
و تو خدا را...
تو بهترین هدیه بودی یا خدا؟
گفتی "خلقت بازیچه نیست"
قبول!
اما
ما که اسباب بازیت هستیم دیگر نه؟!